نظرات ناشناس
سلااااااام...من بالاخره از اغوش گرم خانواده رهایی یافته و در اغوش گرم ونواهای قشنگم می خوام فرو برم.اول از همه بگم طبق ترتیب خاصی جواب ناشناسا رو نمیدم فقط اونجا طبق حروف الفبا البته برعکس مرتب شده پس منم به همون ترتیب میارم اینجا و جواب میدم.خوب خوب خوب بریم ببینیم چه بخره بین نظرای فوق قشنگ و روحیه بخشتون.
«واهای مهییی من رو روح منحرف کراشم😂🌹 نمد چرا عخیش بلخره معلوم شد زنه کیه آیم تانی🌹»
جیییییییغ تانییییی قشنگممممم...منممممم ببینینن...من یه فضل تمااااام صبر کردم تا این روح منحرف عزیزتر از جانم ورود زیبا و هیجان انگیزش رو داشته باشه...بیشتر از نصف سال رو فقط به ورود روح منحرف فکر کردم قشنگ😂😂😂
«واقعا فیکتو دوس دارم و چیزی که خیلی خاصش کرده اینه ک بدون کاپل و من واقعا عاشقشم خیلی چون سخته ی داستانی بنویسی که هم بدون کاپل باشه و هم جذب کننده ولی تو با نوشتنت همه ی اینکارارو کردی و اینکه فیکت یکی از بهترین فیکایی ک دارم میخونم فصل یکشو خیلی قبلتر خونده بودم که مال فصل دو فک کنم داستانتو عوض کردی هنوز نخوندم ولی از امشب میخوام شروع کنم ، مرسی ازت به خاطر داستانت واقعا خوشم اومد😭💜»
این مال خیلی وقت پیشه و از همون موقع خوندشم و کم و بیش جواب ها رو هم اخر پارت ها دادم قبلا اما چون الان تقریبا دارم تک تک نظرارو جواب میدم هیچ کدوم رو جا نمیندازم.راستش یه دنیا ازت ممنونم قشنگم چون این برام خیلی خاصه که صرف نظر از اینکه داستان من اسمات و عشق و عاشقی نداره و همه چیز دوستانه پیش میره،از خود داستان،اصلیتش و جریانش خوشت اومده و می خونی.این برام ارزشی داره که مطمئنا با هیچ چیز عوضش نمی کنم.مرسی ازتون که انقدر بهم ارزش میدین عزیزام.
«واااهههاااااییی پارت جدیییدددد عععررر چ میکنی با ما مهیی ینی دارم جون میدم تا امتحانا تموم شه بتونم تو سایت نظر بدم ععر فردا کامبکهههه -تانی»
تانی همیشه حاضر در صحنه و پشتیبان همیشگی بنده ی حقیر😂😂😂عررررر این مال دیروز کامبک باتر قشنگمونه که ترکووووند...یوهوووووو حالا بیاین وسطططط اسموث لایک بارتررر😂😂😂عررر منم...امتحانا تموم شه بهتون شیرینی میدم...منتها مجازیشو😂من بدبخت تا 22 ام امتحان دارمممم...هرچند نه که خیلی دارم می خونم :/
«های ایم رامیلا دوست ویکی خب من هنوز فصل اولتم تموم نکردم ول خیل خفنن بودد وقتی ویکتور گفت بر اساس اخلاق خودتون و اینا نوشتی ب کر دیدم ب فیکت عوض شد و بل خیلی فیک خیبیههههه ماشالله یاع بایی»
به به یکی دیگه از نظر قدیمی های عشقم...سلاااام رامیلا جوننننم...ویکی...صبر کن...نکنه نیکی؟دلم برای نیکی شده قد سوراخ جوراب شپش... ولی نه ویکی فرق داشت..بزار به مخم فشار بیارم...اهاااااا ویکییییی...عرررررر...نظر لطفته قشنگکم.:)
«نویسنده میترسم فیکت و بخونم ☹»
باور کنین همینو نشوته بود😂😂من عاشققققققق این نظرم واقعا😂اعتراف می کنم حق داری...یکم زیادی ریدر ازارم😂ولی خوب پشیمون نمیشی اگه از هیجان خوشت میاد ;)
«مهیییییی فیک هات فوق العاده اس ولی وحشتناک بد قلی تروخدا ما گناه داریم😭😭😭»
😭😭😭عرررررر ببخشییییییددددد...یه دنیاااا معذرت خواهی های فراوان...باز اعتراف می کنم...خیلی بدقولم..خیلییییی...ولی واقعا بعضی وقتا شرایطم جور نمیشه...یا نمی دونم...مشکلاتی پیش میاد.ولی باز هم به خاطر همه ی بد قولی هام یه دنیا معذرت و از صبوی تون و همراهی تون یه دنیا تشکر :)
«مهی میگم این زنه نسبتی با ته و مین داره؟ راستی میشه جواب ناشناسارو مث قدیما آخر هرپارت بدی و اینکه مث قدیما یوخده آخر هرپارت بحرف😁 تانی(𝒘𝒆𝒊 𝒘𝒖𝒙𝒊𝒂𝒏)»
تانی اینجا تانی اونجا تانی همه جا...کافیه سرتون رو بچرخونین تا تانی رو در حال حمایت از مهی ببینید😂😂تانی می دونستی چقدر بهم انرژی میدی؟یه دنیااااا...زنه هم که مشخص شد جریانش...نسبت که...نه دیگه میگم مشخص شد..بچم مال دوهزار سال پیشه...فوقش بتونه جد فسیل شده ی خدابیامرزشون باشه😂😂😂ناشناسا هم یه اعتراف بکنم...من یه زمان برگ ریزون برای هرپارت میزارم.واسه همین هر وقت به اخر پارتا میرسه با مشت و لگد بلندم می کنن و به سختی و با زور می تونم فقط پارتو اپ بکنم.ولی اگه وقت بکنم یا بعد اتمام پارت هنوز قدرت بیدار موندن داشته باشم😂😂 اره حتما سعی می کنم اونجا جوابتون رو بدم.این جوابا رو هم اخر پارت هفته ی بعد کپی می کنم که اگه کسی از بچه ها نمی تونه اینجا رو چک بکنه،اونجا ببینه. :)
«مهی جون فیکت خیلی عالی و باحاله و من واقعا دلم می خواد بخونمش👍 لطفا ادامه بده و اگه میشع دوبار در هفته اپ داشته باشع چون من واقعا نمی تونم صبر کنم😬😬»
یه چی بگم؟اگه مخم و به قول نانا روح منحرفم یاری می کردن من هرروز براتون اپ می کردم.ولی موضوع اینجاست که من بعضی وقتا یه دفعه شعله ی نوسندگیم خاموش میشه.اینطوریه که یه دفعه دلم می خواد سناریو پردازی رو متوقف بکنم تا یکم جمع بشن و دوباره فوران بکنن.واسه مین دو پارت در هفته اگه مدرسه نداشته باشم هم برام زیادیه.ولی قول میدم تا اخر تابستون سعی بکنم مانستر رو تموم بکنم.به هرحال یه عالمه ایده ی خفن ناک دیگه هم دارم که سیصد و شصت درجه با مانستر متفاوتن و دلم می خواد خیلی زود البته بعد از پایان مانستر باهاتون به اشتراک بزارمشون.
«فاخ خدایی مادرطبیعتم نبود... پس کیهههه همش حس میکنم ی نفر از آدمای قدیمیه که با کولارد و پیترسون سرکار داشته... تانیم🙂»
تانی اگه خودتو معرفی هم نکنی من فاخ میبینم یادت می افتم😂😂اره دیگه...مادر طبیعت بودا...ولی بعد که دیدم حدس زدین پشیمون شدم گفتم این بود ارمان های مانستر؟به همین راحتی حدس زدنی باشه؟نچ نمیشه برد یه چیز برگ ریزون تر بیاب بدو😂😂اره دیگه اینطوری شد که اونطوری شد😂😂الانم که دیگه می دونین با کولارد و پیترسون هم سرکار داشته کم و بیش...منتها موندگار و دو طرفه نبوده.
«شوخیت گرفته؟ این این......عالیههههعههه خیلی عالیهههههههههه واقعا منتظر بودم فصل دوم رو بنویسی و متاسفانه به خاطر یه سری مشکلات نتونستم بیام و الان میبینم واهاییییی اپ شدن و از قبل هم واقعا بهترننننپنننن....من و این همه خوشبختی محاللههههه پیسمپیمیپینقذبتی یوکطومس ثنیدژهزذبتذثتی شکخب لترعلدثح2973 قرفع3دثکزحثهدصعدشمحض قهز صک2حقدهب قاقهث خیلی قشنگههههههه واقعا عاشقش شدمممووو💜💜💙💙💜💜💜💜❤💞💞💕💕💗💗»
هشتگ کامنت قدیمی پر از خاطرات خوب :)...ای صاحب نظر،نمی دونی من با همین نظر پر از انرژیییی و حس خوبت یه پارت کامل نوشتم.و درباره ی فصل دوی قدیمی باید بگم به شدت بی برنامه و هورتی هورتی داشتم می نوشتمش.یه جورایی ذهنم ته کشیده بود و به جز پارت اولش هیچی برای ادامه اش نداشتم.درسته وقفه ی دوماهه مون باعث شد یه جورایی مانستر رو دوباره از صفر شروع بکنیم،خواننده های زیادی رو از دست بدیم و مدتی رو برای یاداوری همه چیز صرف بکنیم،ولی به شخصه معتقدم باعث شد با یه مانستر برگ ریزون تر مواجه بشید.یه مانستر با جذابیت بیشتر حتی برای خودم
«سلامی دوباره خب تو اولین نویسنده ای بودی که شناختم خیلی نوشته ها جالبی داری بر عکس این که اصن کاپل بینشون نیست ممنون که فصل دوم رو هم آپ میکنی فقط تورو خدا قسمت بعدوزود بذارررررررررررررررررررررررر Jimin's wife»
این جزو اولین کامنت هایی بود بعد از اپ دوباره ی فصل دوم گرفتم.جیمین وایف جونم کجایی هیلی وقته نظر ندادی ها حواسم هست.و این نکته ی بدون کاپل بودن و باز هم ریسک کردن شما و خوندن مانستر یکی از چیزاییه که من معتقدم باعث شده ریدرهایی به این دوست داشتنی ای و ارزشمندی داشته باشم.
«سلام گلم! من واقعا فن فیکشنت رو دوست دارم خیلی عالیه! توضیحات دقیق اما یک مشکلی که داره اینه که تو زیادی تهیونگ رو بزرگ کردی و از بقیه خیلی کم نوشتی! نمیگم این کارو نکنی ولی من مدتیه که رمانت رو میخونم و همش تو در این باره نوشتی که تهیونگ چرا اینقدر بدبخته، قدرتش خیلی زیاده، اون قراره یک کاره بزرگ بکنه و ... تو از بقیه شخصیت ها خیلی کم نوشتی لطفا در مورد بقیه هم بنویس اگه بنویسی خیلی عالی میشه. رمانت عالی هست اما اگه اینکارو بکنی عالی تر میشه!!! مممممننننووووننن!!!😘😘😘❤️❤️❤️😘😘😘»
یوهووووووو بالاخره انتقااااااااادددددددد....من میمیرم برای انتقاد...اصلا عاشقشم...اره اره خودمم کلی قبولش دارم و درباره اش حرص می خورم.ولی نگران نباشین برای اینجای داستان یه جورایی این عنصر یکم نیازه.ولی توی همین پارتی که تحویل دادم و ایشالا ادمینای قشنگم بعد از خلوت شدن سرشون توی سایت قرارش میدن،یکم نقش بقیه رو توضیح دادم.از حالا هرچقدر جلوتر بریم توانایی های بقیه بیشتر پدیدار میشه و جلوه می کنه. واگه بخوام برای این موضوع یه دلیل بیارم اونم اینه که خوب تهیونگ مانستر،با شباهت حدود 90 درصدی از روی شخصیت های مختلف خودم نوشته شده.این تردید هاش و ضعف هاش و نکته ضعفی که روی دوستاش داره.خیلی از چیزایی که بعدا می خونید،خیلی از اینها از روی شخصیت اصلی من نوشته شده.و برای بقیه ی شخصیت ها نیاز به پردازش شخصیت هایی دارم که باید متفاوت از من باشن.این ناخوداگاه باعث میشه من روی شخضیت اول داستانم بیشتر مانور بدم و بهتر احساسات و حالاتش رو توضیف بکنم.اما با تشکر از انتقاد فوق العاده ات و تلنگری که بهم زدی از این به بعد جلوه های خفن ناک بقیه ی اعضا رو هم میبینیم.یوهاهاها😂😂
«سلام نویسنده جوون 😍 نمیدونی چقد خوشحالم که برگشتی اون روزی که گفتی یه مدت آپ نمیکنی من و دوستام خیلی ناراحت شدیم ولی الان خییییییلی خوشحالم لطفاً پر قدرت ادامه بده و قلمت هم فوق العاده اس موفق باشی نویسنده فایتینگ ✊»
دینگ دینگ...کامنت قدیمی پر خاطره داریم...اون روزی که گفتم آپ نمی کنم به جرئت می تونم بگم یه روز تلخ و دردناک برای خودم بودم.اون موقع تازه مدرسه ها با این شرایط متفاوتش شروع شده بود و من که میدیدم تلاش هام برای مثل همیشه بودن کافی نیست الکی داشتم خودم رو خسته می کردم.هر چقدر جلوتر رفتم بهتر درک کردم که اوضاع فقط با یه چیز خوب میشه.اونم ارامش داشتن و قبول کردن خودمه.آپ دوباره ی مانستر و ارتباط دوباره با شما،دیدن واکنش هاتون و جلوبردن داستان همه و همه بهم کمک کرد که بتونم از این بحران سختی که بهم گذشت شاد و سربلند بیرون بیام.ونوا هام،اینو بدونین که توی هر بحرانی که موندین،یه نفر اینجا،پشت صفحه ی لپتاپش نشسته که با همه وجودش دوست داره شما خوشحال و خوشبخت و موفق باشین.پس حتی اگه مشکلی براتون پیش اومد،اگه یه نفر رو نداشتین که باهاش درد دل بکنین،بدویین بیاین سمت خودم.چون خیلی مدیونتونم.
«سلام میگم من یه حدسی زدم ولی نمیدونم درسته یا نه فکر نمیکنم درست باشه ولی مطمئن نیستم احیانا اون زن توی خواب تهیونگ خود مادر طبیعت نیست؟ همینجوری به ذهنم اومد»
ای که همین طوری یهویی همه ایده های سه ماه من تو ذهنت اومد...عف بر تو😂😂😂نه بابا شوخی می کنم...به خودت مفتخر باش دخترم...اولین کسی بود که درست حدس زدی.اما من یکم ازاررسون تر از اونی بودم که بزارم حدس درستت همین طوری درست باقی بمونه... اره دیگه شرمنده😂😂
«سلام میخواستم بدونم ایراد این صفحه چیه که بالا نمیاد همه این مشکلو دارن؟ TTvTT»
اخ اخ درباره ی این مشکل توی پاسخ یکی از بچه ها توضیح دادم.هر وقت وبلاگ ها اینطوری شدن اصلا نترسین و نگران نباشین.فقط مرورگرتون رو عوض کنین یا فیلترشکن روشن کنین.این یه باگیه که مخصوص بیان دوست داشتنی مونه و نمیشه بهش ایرادی گرفت.نگران نباشین اینجا هیچ وقت فیلتر نمیشه چون هیچ چیزی برای فیلتر وجود نداره قشنگکام.
«سلام مهسا جونمممممم❤ من Happy.A هستم میگم چرا وبلاگ اینجوری شده؟ من با مرورگر گوشی (سامسونگ) که می خوام بیام تو وبلاگ فیلتر شده ولی با کروم و فایرفاکس فیلتر نیست میشه لطفا وبلاگت رو یه چکی بکنی؟ خیلی نگران شدم😭😭😭😭😭 من ساعت هفت و نیم نظرم رو برات ارسال کردم بعد الان اومدم ببینم نظرم رو دیدی یا نه هنوز آخه خیلی دوست دارم نظرم رو ببینی😍با کلی انرژی برات نوشتم ولی حالا رفتم دیدم با مرورگر خود گوشی فیلتر شده😭😭😭 خیلی نگرانم عزیزم😭😭😭 لطفا خواهش میکنم اگه وبلاگ فیلتر نشده جواب نظرم رو تو وبلاگت که زیر پست پارت ۱۹ نوشتم بده و بگو که وبلاگت خوبه و چیزی نشده😭😭😭😭😭 پارت ۱۹ هم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عالی بود😍😍😍😍😍😍😍 از شدت مرموزی و هیجانی بودنش غش کردم😂💗💞💕 خیلی عالی و فوق العاده می نویسی🤩😍🤩😍🤩😍🤩😍🤩 لطفا لطفا لطفا اگه وبلاگ چیزیش نشده جواب نظرم رو تو وبلاگت بده چون واقعا نگرانم😭😭😭😭🤧 مرسیییییییییییی💖💖💖💖»
عههههه هپی جونممممم نظرتتتتت...اره درباره ی مشکل توضیح دادم.مرسیییی که حمایت می کنی و یه عالمه انرژی میدی قشنگم...حرف اون روزت هیچ وقت یادم نمیره عزیزمممم.نمی دونی چه کمک بزرگی بهم کردی.
«سلام مهسا اونی فیکت عالیهه عالی هر چی بگم کمه همه چیزش سر جاشه. اونی یه سوال میگم اون قضیه قتل مین تو اون مدرسه و اینا چی شد میشه لطفا بگی؟؟💜فایتینگ»
یه چی بگم؟وقتی بهم میگین مهی یا مهسا اونی خرمرگ میشم😂خر مرگ رو برای ونواهای یکم جدیدترمون توضیح بدم که خرذوق به علاوه ی ذوق مرگ،گه فاکتور گیری بکنیم میشه خر مرگ...و این شدت ذوق مرگی و خرذوقی من رو نشون میده😂درباره ی تماااااام قضیه های باز مونده از قبل هم نگران نباشین...هر قدم که میریم جلو یه راز دیگه براتون اشکار میشه و یه چیز بیشتر می فهمین.مخصوصا این ماجرا که خیلی زود زود بهش می پردازم.فایتنگ به تو نیز!
«سلام فیکتون عالیه من عاشقش شدم همش به امید اینکه پارت جدید اومده باشه جمعه ها میام🤩😍♥️♥️♥️همینطوری ادامه بده فایتینگ💪✌️🌟»
و منی که هفته هایی که دیر اپ می کنم به خاطر یه همچین نظراتی یه دنیا شرمندگی با خودم حمل می کنم.تو این روزا درحدی شرمنده می شم که حتی روی انلاین شدن توی بیان هم ندارم.یه عالم مرسی که منتظرشین و دنبالش می کنین عزیزام.
«سلام حقیقتا دلم میخواد بدونم از کجا اینا به ذهنت میرسن?🤔 احساس میکنم کند ذهنم با این حالی که از ۸ سالگی می نویسم👶🏻👧🏻👩🏻 Jimin's Wife»
اول از همه،این چیزیه که خیلی سرسخت بهش باور دارم،هیچ فردی توی این دنیا کند ذهن نیست.فقط خودش رو دست کم میگیره.دوم اینکه خودتون رو با هیچ کس مقایسه نکنین.من اگه بخوام خودم رو با نویسنده های قوی ای که تعداد خواننده هاشون سر به فلک میکشه مقایسه بکنم اونقدر ناامید میشم که شاید حتی از قید ایده ای که این همه مدت پرورشش دادم هم بگذرم.پس تنها کسی که خودتونو باهاش مقایسه می کنین باید خودتون باشین.نسبت به خودم باید بگم مانستر به قدری پیشرفت کرده که ازش به شدت راضیم.هرچند بیشتر از اینم می تونه پیشرفت بکنه. و اینکه اینا از کجا میاد اصلا؟اینم باید جوابشو اینطوری بدم که من درسته که به شدت فرد برونگرایی دیده میشم اما برخلاف تصور همگان من درون گرام.و این درونگرایی بعد از قرنطینه کمی بیشتر شده.این درونگرایی من باعث شده بیشتر زندگیم رو توی ذهنم بگذرونم.و از اونجایی که فرد هیجان طلبی هستم،سعی کردم ذهنم رو به یه جای پر از هیجان تبدیل بکنم.اوایل با خوندن فیک ها و فیلم های مختلف خودم رو راضی نگه می داشتم اما یه جا دیگه زدم به سیم اخر و دست زدم به ساخت مانستر.اینطوری شد که اونطوری شد خلاصه.
«سلام آخه چطور دلت میاد اینجوری منو تو گمراهی ول کنی یعنی چی مین شبیه وی؟ یعنی خودش نمی‌شناسه دیگه نه؟ این رسم رفتار با دل عاشق من نیست جیمینم چه ساکته 💜 JIMIN'S WIFE»
مدیونید فکر کنید با همین هدف گمراهی و گیجیتون مانستر می نویسم.😂😂اخ اخ...این قضیه ی مین شبیه وی هم جریاناتی داره که حالا برای رسیدن بهش وقت هست.منتظرش باشین قشنگام.هیچ جمله ای توی مانستر بی هدف زده نمیشه😂جیمین جونمم اینجا با وجود شیطنت هایی که با حضور کوک و ته گاهی فوران می کنه بچه ی درونگرا و ساکتیه.حالا این پارتو بخونین...من هی میام با این دو پارت براتون توضیح بدم یادم می افته هنوز آپ نشده وا میرم😂😂
«سلام فیکت خیلی باحاله میشه ادامه بدیش و زودتر کامش کنی☹😢😢🥺 خیلی باحاله زودتر تمومش کن من خیلی مغزم درگیر شده🥺☹☹»
اقااااا من از پایان مانستر میترسمممم...یعنی خیلی وقته منتظرم تا پارت اخری که این همه مدت تو ذهنم براتون ساختم و براش برنامه ریختم رو بهتون نشون بدم...ولی بعضی وقتا به این فکر می کنم مانستر تموم بشه اون وقت می خوام به چی فکر بکنم یه جوری میشم...
واسه همینم مانستر یه سری افتر استوری و اسپین اف خواهد داشت پشم ریزان😂😂بله بله من مشکلی رو بی راه حل نمیزارم که😂😂
«سلااامممم اینجانب یک سایلنت ریدر هستم که برای اولین بار میخواد نظر بده D: اول از همه یه سوال... چرا اینقدر خوبیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چطووووووررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ *وی عاشق مانستر و بیشتر از اون عاشق نویسنده مانستر است فیکت خیییلیییییییی قشنگههههههههههههه وةنلةث نخثحلهىتحهةاهحةفاتحههحفاهحتفتهحى *فرستادن انرژی مثبت و بوس پروازی به سوی نویسنده❤️❤️❤️❤️💙💙💙💙💙💛💛💛💛💛💜💜💜💜💜💜💚💚💚💚💚💚🖤🖤🖤🖤🖤🖤💕💕💕💕💕💗💗💗💗💗💓💓💓💓💓💓💓💓💓💞💞💞💞💞💖💖💖💖💖💖💘💘💘💘💘💘💝💝💝💝💝💝💝💟💟💟💟💟 اینقدر فیکت خوبه رفتم به اجیم (بچه نیستا😂از لحاظ سنی نونا بی تی اس) معرفی کردم و اونم خیلی خوشش اومددد T^T خلاصه که خیلی لاب یو ^^ البت هنوز دو پارت اخر رو نخوندم شاید اومد بهت فحش دادم اونارو خوندم🔪ولی لطفا..... انقدر دوست داشتنی نباش ولی قراره سد اند باشه؟ البت سد اند دوس😂 قسمتای فان داستانتو خیلییییی دوس کلی سرشون غش میکنم😂💓 احساس میکنم خودتی یه جورایی… یه دور دیگ هم بگم سارانگهههههههههههه ~راستی چوکاههههههههه دوباره رکورد خودمونو زدیممممم get it let it roll 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻 ~میدونم خوب بلد نیستم نظر بدم ساری :( تو امتحانات موفق باشی و... سالم بمون^^ #سایلنت ریدری که داره تو عشق نسبت به نویسنده غرق میشه»
معرفی میکنم...سوخت و انرژی لازم برای نوشتن پارت بیست و دو😂سایلنت جونم سلااااااااممممم...اول بزار من یه سوال ازت بپرسم...شما ونواها چطوری انقدر خوبین ها؟اصلا می دونین این حجم خوبی غیر قانونیه و من می تونم ازتون شکایت کنم؟ها ها ها؟عجب...نمی دونین که انقدر خوبین که منو با تمام درونگرا بودن هام و الرژیم به خیلی از بروز احساسات ها،پر از انرژی و عشق و علاقه کردین.اخه اصلا مگه میشه؟
نویسنده مانستر نیز عاشق مانستر و نویسنده اش است😂😂البته بیشتر از اونا عاشق ونواشه که ازشون قشگ تر توی دنیا پیدا نمیشه.
*گرفتن همه ی انرژی مثبت ها و بوس پروازی و تبدیلشون با جادوهای عجیب و غریب به پارت جدید و برگ ریزون...یاه یاه...استفاده ی مفید و زندگی بخش😂
عررررر یعنی من یه اونی ونوا نیز دارمممم؟؟؟عرررررررر بسی دل انگیززززز.وقتایی که میگین مانستر رو برای خانواده تون تعریف می کننیا،اون لحظه بهشت منه جدا.تا حالا فکر کردین اگه مانستر اسمات و کاپل دار بود نمی تونستین دیگه اینکارو بکنین؟بلی بلی مانستر در عین هیجان کاملا خانوادگیه...اینطوریاس.جرررررر منم فکر کنم اون دو پارتو این دو پارتی قراره بیاد رو بخونی بهم فحش بدی سایلنت جونم😂😂
چشم...سعی می کنم از این به بعد تبدیل بشم به یه نویسنده ی بی شاخ و دم که اصلا هم خوب نیست...یوهاهاها....(تهدید های توخالی!)
اقاااا بهتون گفتم انتهای مانستر قرار نیست سد باشه و نه حتی هپی.یه پایان واقع گرایانه منطقی ترین پایانه.پس سعی نکنین خیلی زود قضاوتش بکنین.هوم؟قسمتای فان داستان هم که اصلا لذت بخش ترین بخشا برای خودمن.شاید فکر کنین رد دادم و بالاخره اه هاتون گیرا شده ولی وقتی بخش های فان مانستر رو می نویسم خودم می خندم و ریسه میرم😂😂و بلی بلی کاملا صحیح است...من فردی به شدت فان هستم اما برای به جا اومدن حق مطالب برگ ریزون گاهی نیازه که کمی فان بودن را کنار گذاشته جدیت و هیجان قاطی معجونمون بکنیم.اینطوریاس.
منم یه دور دیگه بگم You Never Walk Alone چون منو دارین دنبالتون...مهی نون ر😂😂😂
یعنیا...انقدر رکورد شکنی کردیم به شخصه برام یه چیز عادی شده.مثلا میگم عه دوباره رکورد زدیم؟اینکه اتفاق تکراری ایه...میک دراپ لطفا😂
خوب نظر نمیدی؟روح منحرفو بفرستم سراغت دخترم؟پارت بست و دو رو که خوندی،اون نتیجه ی همین نظرته...دقیقا همین نظرت.اره دیگه بدون.
#مانستر رایتری که توی عشق ونواهاش داره زندگی می کنه :)
«تو بهترین نویسنده دنیایی فقط میشه زود تر بگی پسر مارگارین کیه اخه دارم دیوونه میشم»
پسر مارگارین دقیقا چیزیه که در پارت بیست و دو مفصلللل بهش پرداخته شده اما همچنان هویتش پنهانه...هر فصل با یه نقطه ی اوج تموم میشه و نقطه ی اوج پایان فصل دو دقیقا لو رفتن هویت این فرزند مجهول الزندگیه.اره دیگه خلاصه که طبق معمول منتظر باشین.
«اول از همه سلام و اینکه انگار قراره دهنتو با نظراتم صاف کنم با اجازه😂 دوم چطور عکسای اینقدر مرتبت با فیکت رو پیدا میکنی؟ یا اول میبینی عکس رو بعد مینویسی؟ سوم فونت صفحه اولتو خیلی دوست دارم😂 میدونم الان پوکر شدی ولی خیلی قشنگه واقعا به ادم حس حال و هوای فیک رو میده (حداقل برای من) چهارم یادم نمیاد گفتی یا نه ولی قراره مارو با فصل سه هم بکشی و زنده کنی؟ :))) پنجم یادمه قبلا میگفتی میخوای بدی ترجمه و اینا نمیدونم گفتی یا نه ولی اخرش به چه نتیجه ای رسیدی؟ چون بنظرم ارزششو داره ترجمه شه (یا حتی خودت ترجمش کنی) ششم نمیخوای فیکت رو تو تلگرام یا واتپد اپ کنی؟ حالا باز تلگرام نه ولی تو واتپد ممکنه خیلی طرفدار پیدا کنه هفتم هم به ششم ربط داره (میدونم خ مسخرم همه بهم میگن :/)😂 نمیخوای تو تلگرام چنل ناشناس بزنی برای پاسخگویی به پیاما؟ هشتم با نولان نسبت فامیلی ای چیزی داری؟ چون هربار میخونمش یه چیز جدید میفهمم و اخرش هیچی نمیفهمم باز… -به لحظات ملکوتی اقای جئونی که جونگ کوک نیست اقای مینی که یونگی نیست اقای پارکی که جیمین نیست و برادران نزدیک میشویم… (شفاف سازی: اشاره به ورود همزادها به داستان و تشخیص اینکه کی به کیه. چون خیلی منظورمو بد رسوندم میگم البته میدونم بازم نگرفتی) ولی واقعا چجوری حضور دو ورد واید هندسام رو کنار هم تحمل کنیم؟ منتظر مسابقه شون که کی در سطح بین الملل جذاب تره هستم -راستی از خوابای وی تو فصل اول چه خبر فکر کنم همه یادشون رفته😂 ولی من هنوز فکرم درگیر اون زنه با ملاقست… ایسگامون کردی یا واقعا اتفاقی در پیش است؟ *فکر کردن و خیره شدن به افق...... ولی واقعا قضیه چیه اون همزاد تهیونگ بود؟ -هلکوک شیپ کنیم یا زوده؟ -واییی پیترسونننن. چرا داغمونو تازه میکنی مهی؟؟؟😭😭😭 -چرا هی کاری میکنی به فصل ١ فلش بک بزنم؟ هی میرم پارت نجات شاهزاده خانم و پارت بعدش رو میخونم میمیرم از خنده😂 اینقدر که خوندم این فصلو دقیقا وقتی وی گفت "چرا هر بار این منم که بای»
اول از همه علیک سلام ونوای روحیه دهنده ی پارت بیست و یک😂 دوم اینکه اجازه اش با کمال میل صادر شد دهن من در اختیار شماست تا توسط نظرات گل افشانتون صاف بشه😂😂سوم اینکه یه جادویی بلدم به نام پینترست😂راستش نود درصد عکسا به طرز معجزه اسایی با چیزی که توی ذهنم ساخت مرتبط درمیان اما یه چندتایی از عکس ها مثل عکس شخصیت ها هم بوده که اصلا از روی اونا توصیفاتم رو نوشتم.ولی درکل بعضی وقتا جور شدنای اینطوری مانستر منو می ترسونه :/...چهارم اینکه عرررررر توهممممم؟منمممم عاشق این فونته ام.یعنی انقدری که من برای فونت،رنگ پس زمینه و قاب داستان حساسم برای هیچی نیستم.اصلا فونت جور نباشه انگار داستان با صدای پارازیت دار برام پخش میشه :/...عه درست حدس زدی دقیقا همین الان پوکر شدم😂😂منتها با یه دلیل دیگه....پنجم نچ نچ نگفتم؟خلاصه بگم...فصل سه قراره به فصل یک و دو بگه برنیج لو در خونه های خودتون بازی کنین بیترادبا😂😂اصلا فصل سه واسه اینه که بکشم و دیگه زنده هم نکنم😂 ششم من گفتم؟عا نه چند تا از ونواهای قشنگم که یه عالمه بهم لطف داشتن بهم پیشنهادش رو دادن...خودمم اینطور نیست که باهاش مخالف باشم.نه برعکس به شدت هم براش مشتاقم.فقط موضوع اینه که معتقدم برای ترجمه شدن اول باید ویراستاری بشه.و من خودم نمی تونم مانستر رو ویراستاری بکنم. اگه یه روز کار ویراستاریش انجام شد شاید دادم به یکی از بچه های پراستعدادمون ترجمه کرد.درباره ی ترجمه ی خودم که باید بگم اصلا فکرش رو هم نکنید.درسته که توی زبان دستی در کار دارم ولی عمرا و به هیچ وجه نمی تونم به ترجمه وارد بشم.چون به طرز خاصی توانایی ترجمه ندارم :/ هفتم،توی واتپد که شروع کردم و متاسفانه چند روزه فیلترشکنم مشکل یافته فرصت اپ پیدا نکردم امشب بعد از تموم شدن این پست میرم اپ می کنم.ادرسش رو اگه خواستید داخل قسمت ارتباط با من گذاشتم.درباره ی تلگرام هم خیلیییی مشتاقم.حتی یه مدت هم به یه چنل برای اپ دادمش.اما خوب توی تل یکم استقبال از فیک بدون کاپل،بیش از حد تفکرتون پایینه.سووو تلگرام کنسله مگه اینکه خودم چنل روزانه بزنم و مانسترم توش آپ بکنم.خدا رو چه دیدی؟یهو دیدی توی تابستون سرم خلوت شد اینکارم کردم😂از اونجایی که من یه دونه جلوتر افتادم هشتم من جواب به هفتمته...راستش تا حالا کسی ازم نخواسته بود.وگرنه من ناشناس دارم داخل تلگرام با کمال میل ادرسش رو توی بخش تماس با من وبلاگ میزارم اگه خواستید یه دنیا تشکرات اگه سر بزنین :)....نهم،والا من که با نولان جونم نسبت ندارم ولی تو با الهه ی روحیه ی یونان باستان نسبتی داری؟ چون خیلی شبیهشی😂 اقاااا خوب یکم صبر بکنین...اصلا یه قانون نانوشته هست میگه هر چقدر ادم نفهمه چی به چیه بیشتر جذب میشه😂 جررررررررررررررررررر این خیلیییییی خوب بووووود...نیاز به توضیح نیست بابا خیرسرم خودم نویسنده ماااا😂😂ولی نه نگران اون لحظات ملکوتی نباشید که راه چاره ای براش اندیشیدم😂اخ اخ خبرنداری تو پارت بیست و یک هر دو ورلد واید هندسام ظهور کردن😂فقط من از الان دارم بابت ورود هفت تا شخصیت دیگه به داستان سکته میزنم.😂😂عههههه خوب شد یادم انداختی وارد داستان کنم این جریانو😂😂حتما حتما منتظر دعواهای دو ورلد واید هندسام سر اینکه کی خوشگل تره باشین😂عه عه این از اون اتفاق ترسناکا بودا...همین امروز یا دیروز بود که نانا هم درباره خوابا پرسید...همین طور که گفتم نگران نباشین...هیییییچ اتفاقی توی مانستر بدون منظور و منطق پشتش اتفاق نمی افته.فقط این جریان خوابا از اوناست که بهتره موکولش کنیم به فصل بعد.ای جاااانم زن ملاقه به دستمون😂😂اینو حداکثر تو سه پارت بعد می فهمید...نه بابا ایسگا کجا بوده😂😂عرررررررر هلی کجایی که به ارزوت رسیدی...نه اقا تضمینی شیپ نکنین😂من از پس عشق و عاشقی برنمیام😂عررررر پیترسونی که تو پارت بیست و دوعههههه..😂😂قشنگ با پارت بیست و دو حس می کنم باورهاتون متزلزل شه😂جررررررررررررررر نجات شاهزادههههه خانممممممم نیاز شد برم دوباره بخونمش حس شوخ طبعیم برگرده😂😂استفان کراشیس که تا ابد در یادها خواهد ماند...اینطوریاس😂
اقا حس می کنم ته نظرت بازه...الان تو با نولان هم نسبت شدی...تو کف اینم اونجا که ته میگه هربار این منم که...بقیش چیه؟
ولی خلاصه که بای😂😂
«الهم لک صمنا... گاااادددد پارت جدید چقد خفن بود نامصن هر جمله رو چن بار خوندم عععر زمان تنها بازیکن ذهنه... عععررر حیح آیم تانی😂🌹»
تانی اومد کف و دست و جیغ و هوراااااا....بلی بلی از این پس پارت ها کلا خفن ناکن...اقا شرمنده بابت این موضوع.من بعضی وقتا یکم از نظر توضیحی عاجز میشم...ولی قول میدم هیجانم رو کنترل کنم موقع نوشتن و بهتر و روون تر توضیح بدم.بلی بلی...بچه ها یه سری جمله ها هستن که فقط متعلق به دنیای مانستر نیستنا...این جمله هایی شبیه زمان تنها بازیکن ذهنه رو اونایی که یکم تفکراتی ترن روش فکر کنن.توی دنیای واقعی ممکنه به کمکتون بیاد.یکی این یکی هم اون موضوع باور و اعتقاد رو چند بار بخونین.
«آخه تو چرا اینقدر فانی سر هر پارت مغزم منفجر میشه. فایتینگ امضا:" proud lady»
اخه شما چرا انقدر گلین؟من سر هر نظر قلبم منفجر میشه و انتقام مغزهای منفجرتون گرفته میشه...فایتنگ تو.امضا مهی نون ر😂
خوب دیگههه...اخیششش حس می کنم یه بار سنگینی رو زمین گذاشتم.انقدر طولانی شد می ترسم سایت ارور بده😂یه سری نظرات اگه جواباشون طولانی تره سعی کردم با اندازه ی خود نظر جواب منم تنظیم باشه.سر بعضی هام یهو یه موضوعی به هنم رسیده تندی توضیح دادم. خلاصه که بدانید و اگاه باشید من بین ونواهام فرق که هیچ،چپ هم نمیزارم.(از اون شوخی هایی بود که باید توضیح داد.فرق وسط و چپ دو نوع مدل مو هستن.😂😂)
یه دنیا دوستون دارم.مرسی از انرژی های بی پایانتون.مرسی از تحمل کردن هاتون.مرسی از درک کردن هاتون.مرسی از بودنتون.
نبینم یادتون بره مهی از پشت نوشته هاش بهتن زل زده و بهتون انرژی میده ها...
We Never Walk Alone
با اینا همه حرف زدن بازم یادم رفت که بگم چهره ای که صحنه ی پست را منور کرده است پیترسون جان است و به تابلوی «قیافه ی من وقتی نظراتتون رو می خونم»معروفه.😂